پارسا به روایت تصویر در فروردین 94
امسال به سمت جنوب رفتیم با دایی محمود و خاله شیدا و بابا بزرگ
شهرهای توقفمون اینطور بود
رفت: تهران - یزد - بندرعباس - قشم
برگشت: بندرعباس - داراب - شیراز - اصفهان - تهران و در آخر برای تعطیلات آخر رفتیم طالقان
سال تحویل ساعت 2.5 شب بود و شما بیدار
اما صبحش .... غــــــــــــش خواب
بازی با سنگهای کنار دریا و آب تنی و تاب و سرسره ... حسابی کیف کردی و من از این شادی تو لذت میبردم
کاش میشد همیشه از زندگیت لذت ببری پسرکم
و بعد شیراز ... شهر بی مثال
باغ ارم شیراز
و بالاخره طالقان
و اما سرگرمی هات توی طالقان
یک تنه درخت پیدا کرده بودی که توش پر از سوراخ بود (احتمالاً کرم خورده بودش) شما و آرین هی چوب چیدین توی این سوراخا ... البته آرین که همش رو دست آخر کشید بیرون اما شما با علاقه تا آخر سوراخها رو پر کردی و هی از من چوب نازک میخواستی که پرش کنی
و اینم فرقون سواری با آرین
روز مادر (20 فروردین) برای ماجون کیک پخته بودم ... اما اینقدر که تو عاشق تولد و شمع فوت کردن هستی برات تولد گرفتیم مثلاً
اینم که یادته کادوی اولین سال تولدته که هنوزم عاشقشی
تازگیا شیرین زبونی هات دیوانه کننده شده
دهم عید کلی مهمون داشتیم دایی من از شیراز اومده بود و من داشتم تند تند تو آشپزخونه کار میکردم که شما از خواب بیدار شدی
چشمات رو مالیدی و میگی مامان خسته نباشی تولدت باشه ... یعنی دوست داشتم درسته قورتت بدم
تازگیا برای تشکر میگی تولدت باشه (مثل آدم بزرگا که میگن ایشالله عروسیت) نمیدونم این جمله رواز کی یاد گرفتی اما هر چی هست خیلی شیرینه
عاشق اینم که به جای خداحافظ میگی نودافض
پس به قول خودت نودافض تا پست بعدی
راستی عید همگی مبارک سال خوبی داشته باشید