بوسيدنت
مامان فدات شه نميدوني چقده لذت داره وقتي دلت ميخواد مامان رو ببوسي
و
فقط دهنت رو ميگذاري روي لپ مامان و مك ميزني
حس ميكنم توي ابرا هستم
ديروز صبح وقتي نشوندمت روي پام كه لباس بكنم تنت و بياييم مهد
گفتم ماماني حالت خوبه درد نداري؟ (روز قبلش اس اس شده بودي)
مظلومانه نگام كردي بعد سرت رو گذاشتي روي سينهام
يعني انگاري دنيا رو بهم دادي ... دوست نداشتم اون لحظه تموم بشه
مامان فداي چشماي مظلومت بشه قد دنيا كه سهله دنيا دنيا دوستت دارم
دست دستي ياد گرفتي و دست دستي ميكني
بابايي كلي ذوق ميكنه وقتي ميگي بابا بابا بابا بابا
جمعه صبح توي طالقان فهميدم باباييت چقدر دوستت داره
شايد از منم بيشتر
چون من به ذهنم هم خطور نكرد كه از طالقان راه بيافتيم بياييم كرج بريم دكتر
اما باباييت سريع گفت حاضر شيم بريم دكتر
همراه با اشك ريختن تو من و بابا هم گريه ميكرديم
چقــــــــدر بد بود
خدا رو شكر كه زود گذشت
نميدونم چت بود اما يك ساعت مدام گريه كردي و جيغ ميكشيدي
و من مونده بودم مستأصل كه پارساي مظلوم من چرا گريه ميكنه
ايشالله ديگه هيچ وقت از اين لحظات بد نداشته باشي
راستي مدتهاست ميخوام عكس اولين عيديت رو برات بگذارم توي وبلاگت نميشه
اينم توي ماشين عمو سعيد بودي ... بعديشم توي اتوبوس
اينم عكساي مشهدت
ببين بابات با تو چه پزي ميده
اينم مال وقتاييه كه ماماني دلش ميخواد خندههات رو براي هميشه ثبت كنه