پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

بره تو دلی من

چشم به راهتم

1391/2/30 15:01
نویسنده : شهلا
559 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پارسای مامان

حالت خوبه ... از لگدهات که معلومه خوبی ...

خدا رو شکر تا وقتی ورجه وورجه می کنی یعنی خوبی و منم از این بابت خوشحالم

اسمت رو من انتخاب کردم و بابا آرش هم تأیید کرد امیدوارم اسمت رو دوست داشته باشی

بابایی اول می‌خواست اسمت رو بگذاره امیرعلی ... اما من اسم ایرانی خیلی دوست داشتم

این شد که اسم ایرانی - مذهبی انتخاب شد

تقریباً همه وسایلت رو قبل از عید وقتی فهمیدیم جنسیتت چیه خریداری کردیم

البته و صد البته قبل از سونو می‌دونستم

چون مامان بزرگت اومده بود به خواب و گفته بود که تو پسملی هستی

پارسای گلم هر وقت لگد می‌زنی مامانی کلی ذوق می کنه

دستش رو می‌گذاره روی شکمش و هی قربون صدقه‌ات می‌ره

بابایی هم وقتایی که شیفته و خونه نیست تلفنی حالت رو می‌پرسه

وقتی هم که میاد خونه کلی از تکون‌هات لذت می‌بره

چند شب پیش تو از یازده شب شروع کردی تکون‌های گنده گنده خوردن

اینقدری که من حالم خیلی بد شده بود sick

اما بازم تو همینطوری ووووول می‌خوردی

آخر سر بابا آرش دستش رو گذاشت دو طرف تو و نازت کرد تا آروم شدی و من تونستم بخوابم

یعنی واقعاً دیگه جون نداشتم

مامانی سه نفر تا حالا دل مامان رو به خاطر تو بوس کردن

اولیش بابا آرش بوده که کلی بوست کرده و قربون صدقه‌ات رفته

دومیش یه خاله سعیده‌اس (از بچه های کلوب) دعا کن اونم زودتر نی نی دار بشه

سومیش هم پنجشنبه مادرجون نادی بود

تو همچین تکون می‌خوردی از روی لباس مامان هم تکون‌هات معلوم بود

بنده خدا اومد شیکم مامانی رو بغل کرد و کلی تو رو بوسید و باهات حرف زد

تو هم آقای خوبی شدی به حرفش گوش کردی و شیطونی نکردی

 

حس می‌کنم بچه صبور و آرومی باشی

همه بچه‌ها وقتی مامانشون گشنه‌اس لگد می‌زنن اما تو وقتی من گشنه‌ام ساکت می‌شی

به جاش غذا که می‌خورم تو کلی خوشحال می‌شی و شروع می‌کنی به تکون خوردن

نمی‌دونی چقدر دوستت دارم

حس می‌کنم پاک کن همه غم‌های مامان و بابابزرگی

زودتر بیا که بابا بزرگ خیلی داره پژمرده می‌شه

 

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

شيوا
2 مرداد 91 10:40
عاشقتم خاله جون
شيوا
2 مرداد 91 10:45
زودتر بيا كه همه بتونيم غم از دست دادن مادربزرگت را فراموش كنيم باز هم خوبه كه تو يك مامان بزرگ مهربون ديگه داري طفلك پوريا كه مامان بزرگ نداره ديگه
سعیده
2 مرداد 91 14:53
ای واااای فک نمی کردم که مامانی یادش باشه که من دلش رو بوس کردم آخه من مامانایه حامله رو با نی نی هایه تو دلشون خیلی دوست دارم پارسا و مامان شهلا رو هم که دیگه ویژه دوست دارم