پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

بره تو دلی من

پارسا در شمال

22 مهر با عمو علی و عمو محمد علی رفتیم شمال و بسی خوش گذشت   جای همه جوونای فامیل کلی سبز بود     سه تایی گرفته بودنت می‌ترسیدن در بری قربون اون نیشتای بازت برم من ... که همیشه دلبری می‌کنی فسقل مامان وسط رودخونه فسقل مامان کنار دریا     روزهای خیلی خوبی بود با کلی خاطرات خوب که امیدوارم بازم تکرار بشه ...
30 مهر 1392

پارسای مامان راه می‌ره

عزیزم اولین قدم‌هات مبارک انشاءالله همیشه قدمات در راه پیشرفت باشه امیدوارم هیچ وقت قدمهات در راه شکستن دلی نباشه امیدوارم روز به روز زندگیت بهتر از دیروز باشه دیشب رفتی پیش خاله شیدا تا من و بابا بریم واسه تولد مامان نادی خرید کنیم وقتی برگشتم دیدم خاله شیدا اینقده باهات کار کرده که عرض فرش 12 متری رو خودت قدم بر می‌داشتی چشمات رو می‌بستی و دستات رو باز می‌کردی که بتونی خودت رو کنترل کنی نیافتی   چقدر خواستنی هستی چقدر دوست داشتنی   اینقدر ذوق کرده بودم و تو سینه خودم زده بودم که قفسه سینه‌ام شب درد می‌کرد   مامانی خیلی دوستت دارم خیلی زیاد ...
29 مهر 1392

پايان 14 ماهگيت مبارك

پسرم عزيزم پايان 14 ماهگيت مبارك 14 ماهه لحظه به لحظه از بودنت لذت بردم 14 ماهه ثانيه به ثانيه پلك به پلك حواسم بهت بوده و قلبم براي تو مي‌طپه دوستت دارم عزيزكم به خاطر 14 ماه زندگي شيريني كه بهم بخشيدي ازت ممنونم ...
16 مهر 1392

شعرهایی که مامان برات می‌خونه

پارسا عزیز دردونه پارسا یکی یکدونه پارسا گل مامانه پارسا عزیز دله پارسا چراغ خونه پارسا گل گلدونه ------------ پسرم تاج سرم تو هستی پسرم عزیز دلم تو هستی پسرم عشق مامان تو هستی پسرم نفس مامان تو هستی  ---------- تازگیا علاقه‌ات رو به حموم نشون می‌دی ... تا در حمام رو می‌بینی می‌گی عموم یعنی بریم حمام اینقده می‌چسبه که نگوووووووووووو ...
15 مهر 1392

پارسای من می‌ایسته

عشق مامان نمی‌دونی چقدر لذت داره ایستادنت دیشب با بابایی دو تایی از ذوق نمی‌دونستیم چیکارت کنیم اولش تا 5 شمردیم واستادی بعد به هوای ذوق ما خودت دوست داشتی هی واستی دیگه آخرا تا 20 می‌شمردیم و تو واستاده بودی تازه اصرار هم داشتی که در حال ایستادن قر هم بدی   چند روز پیش بوسیدن رو بهت یاد دادم ... بوس انداختن رو خیلی وقته بلدی اما بلد نیستی بوس کنی نشستم بالا سر بابایی هی پیشونیش رو بوس کردم تو هی چپ چپ نگاه کردی چند بار نگاه کردی بعد خودت چهار دست و پا اومدی چلپ بابا رو بوس کردی ... نمی‌دونی بابایی چقده ذوق کرد آره مامان جونی اولین بوست مال بابات بود بعدشم من     چند روز پیش هم ما دا...
7 مهر 1392

پارسا در همدان

پارسا و بابایی در همدان ... البته منم عکاس بودیم دیگه ابو علی سینا  شیر سنگی گنجنامه لاله جین     پارک و غار علیصدر بسیاااااااااااااار زیبا   اینم آقا شیره که دم در ورودی غار علیصدر بود مسافرت‌ عالی‌ای بود سه تایی خیلی خوش گذشت تنها ایراد این مسافرت این بود که شما هیچی نمی‌خوردی فقط دوبار کماج با شیر پاستوریزه خوردی وگرنه همش چسبیده بودی به شیر فقط شیر می‌خوردی توی 1 سال و یک ماهگیت 9.800 وزنت بود و 76 قدت آقای دکتر برای اولین بار گفت وزنت کمتر از نرماله مامانی کلی غصه خورد شاید به خاطر بیماری و واکسنت باشه اینم دو تا عکس...
26 شهريور 1392