پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

بره تو دلی من

توصیفی از بارداری

1393/10/9 9:41
نویسنده : شهلا
432 بازدید
اشتراک گذاری

این مطلب رو توی نت دیدم ... اما با حس من خیلی همخونی داشت ... واسه همین برات مینویسم ...

محبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبت

میلیون ها سال است که زن ها حامله می شوند و شکم هایشان می شود خانۀ موجودی دیگر.

میلیون ها سال است که آدم های دیگر شاهد بارداری و زاییدن زنان هستند، اما هنوز هیچکس به آن عادت نکرده است؛

نه زن های حامله و نه رهگذرها، مردم دوست دارند به زن های باردار لبخند بزنند و مراقبشان باشند.

انگار شکم های بزرگ و موجودات درونشان هیچ وقت عادی و تکراری نمی شوند.

جداً چقدر عجیب است نفس کشیدن کسی زیر پوست تو، چقدر عجیب است تماشای تکان خوردنش و چقدر عجیب است دلبسته شدن به موجودی که ساکن دنیایی دیگر است...

یک چیزهایی هیچ وقت عادی نمی شود، بچه دار شدن مثل یک جادوست، مثل افسانه ای شیرین و عجیب و غریب که سخت می شود باورش کرد. آخر چطور می شود یک دفعه مادر شد؟!؟

همین که اولین بار نقطه ای تپنده را نشانت می دهند و می گویند این بچه شماست، همه چیز تغییر می کند. دستت را می گذاری روی شکم و حس می کنی از همین حالا باید قوی تر باشی، باید محافظت کنی از این نقطۀ تپندۀ کوچک، باید حامی اش باشی، همراهش باشی، هر روز بزرگتر که می شود، احساساتت بیشتر موج بر می دارد، شروع به تکان خوردن که می کند فکر می کنی دیگر خودت نیستی، دیگر پاهایت روی زمین نیست، لذتی وجودت را می گیرد که با کمتر چیزی قابل قیاس است..

 

محبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبتمحبت

پسندها (2)

نظرات (1)

عمه حدیثه
9 دی 93 11:50
الهی، همه آنها که آرزو دارن این لحظات را تجربه کنن.چون جزء شیرین ترین لحظات زندگیه/ پارسای گلم میبوسمت