پارسا و خرید فرش با طرح ماشین
حیفم اومد این عکسای خوشکل رو توی وبلاگت نگذارم
از حمام که میایی بیرون لپات قرمزه ... یعنی عاشق دون دونای آب روی صورت ماهتم مامانی
از مهد که میگیرمت تازگیا خیلی پسر خوبی شدی خودت پیاده میایی ... امــــــــــــا یک مغازه فرش فروشی هست که پادری ای داره به شکل ماشین چند وقت بود گیر داده بودی که برات بخرم ... از اونجایی که همه خریدهامون رو با بابایی انجام میدیم ... همش بهت میگفتم با بابایی میاییم
تا اینکه دیروز تصمیم گرفتم برات بخرم با توجه به اینکه بابایی وقت نمیکرد بیاد باهامون خرید ... رفتیم توی مغازه تو گیر دادی که الا و للا نه ... بنده خدا آقاهه هاج وواج مونده بود ... بعدشم گیر دادی که زنگ بزنیم به بابا ... تا بابایی گوشی برداشت گفتی بابا بیا اینو بخر ...و با دستت فرش با طرح ماشین رو نشون دادی
خلاصه با زور شما دست خالی برگشتیم خونه !!!!!
این یکی عکس هم مربوط میشه به کله صبح که من مجبورم لباس بکنم تنت و ببرمت مهد
همیشه خیلی آروم لباس تنت میکنم که بیدار نشی ... و از اینکه هر روز خواب تحویلت میدم خیلی خوشحالم اصلاً دلم نمیخواد صبح بیدار بشی اینطوری حداقل تا تایم صبحانه که 8.5 هست میخوابی و من بابت زود بیدار کردنت عذاب وجدان ندارم